takideh tanha

takideh tanha

برو...

میخواهی بروی؟

خب برو...

انتظار مرا وحشتی نیست

شبهای بی قراری را هیچوقت پایانی نخواهد بود

برو....

برای چه ایستاده ای؟

 

به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟

برو....

تردید نکن

نفس های اخر است

نترس برو...

احساسم اگر نمیرد...بی شک مابقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخداربی تفاوتی خواهد نشست

برو...

یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود

پس راحت برو...

مسافری در راه انتظارت را میکشد

طفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شد؟

برو...

فقط برو...

[ جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 17:14 ] [ setayesh ] [ ]

حالا...

حالا که دست هایت چتر نمی شوند

حالا که نگاهت ستاره نمی بارد

حالا که خانه ای برای ما شدن نداریم

از کاغذ شعرهایم اتاقی میسازم

تا اوار تنهایی برسرم نریزد

و ارامش خیالت خیس اشک هایم نشود

 

[ جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 17:7 ] [ setayesh ] [ ]

چرا؟؟؟؟....

برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم

که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی رابرای بار دوم برایت بازگوید

چرا مراشکستی؟چرا؟

اشعاری برایت سرودم که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را

توصیف کند.

چرا تنهایم گذاشتی؟چرا؟

چهره پاک و معصومت را هزاربار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم.

چرا این چنین کردی با من؟چرا؟

زیبا ترین ستارگان اسمان را برایت چیدم

خوشبوترین گلهای سرخ را به پایت ریختم

چرا این چنین شد؟چرا؟

من که بودم

که هستم....به کجا دارم میروم

 

 

 

[ جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 16:34 ] [ setayesh ] [ ]

عاشقانه ها

از دل کوچه گذشتم از میون جاده خیس

از مسیر بدون برگشت که واسم هیچ اشنا نیست

میخوام ارامش بگیرم من که تو غصه اسیرم

حق من نیست مثله سایه تو تنهایی بمیرم

کاش میشد هیچکس تنها نبود

کاش میشد دیدنت رویا نبود

گفته بودی باتو میمانم ولی

رفتی و گفتی که اینجا جا نبود

سالیان سال تنها مانده ام

شاید این رفتن سزای من نبود

من دعا کردم برای بازگشت

دست های تو ولی بالا نبود

بازهم گفتی که فردا میرسی

کاش روز دیدنت فردا نبود

من با تمنای تو خواهم ماند

من با سخن از تو خواهم خواند

ماخاطره از شبانه می گیریم

ما خاطره از گریختن در باد

از لذت ارمغان در پنهان

ما خاطره ایم از نجواها

[ جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 16:22 ] [ setayesh ] [ ]